فقر

فقر

دلنوشته هایم راجع به فقر اجتماع

نگاه ملتمس

مادر نالانی در گوشه خیابانی نشسته بود و کودکش مثل گلی پژمرده در بغلش خوابیده بود رهگذران سکه ای در کنارش می انداختند و از کنارش رد می شدند و به نگاه ملتمس ان زن دردمند توجه ای نمی کردند پزشک مهربانی انها را در ان وضع می بیند و تصمیم می گیرد تا به ان  زن ملتمس کمک کند فورا کودکش را در بیمارستانی که خود در ان مشغول به کار بود بستری می کند بعد از مدتی که از مداوای ان گل کوچک می گذرد او از شر بیماری که جانش را تهدید می کرد نجات یافت رنگ صورت زرد ان کودک بعد از بهبودی سفید و گلگون شد و مورد تمام کارکنان بیمارستان قرار گرفت هر کسی که او را می دید دلش می خواست بغلش کند و او را ببوسد چون انقدر چهره اش ناز و زیبا و خواستنی شده بود که امکان نداشت کسی از کنارش بی توجه رد شود ان مادر بعد از مداوای دلبندش تازه متوجه شد که خدای مهربان چه گل زیبایی را به او عنایت فرمود ان مادر به خاطر لطف و کرم ان یکتای بی همتا از حق تعالی و ان فرشته سفید پوش تشکر کرد با خود عهد و پیمان بست که هرگز از یاد حق تعالی غافل نشود.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

نویسنده: فرخ لقا .فتحی ׀ تاریخ: برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

فقر بزرگترین بلای خانمان بر انداز قشر عظیمی از جامعه اند بیاید با اندک کمک هایمان گره کوچکی از مشکلاتشون رو باز کنیم و از شادیشان دلشاد شویم به امید اون روز طلایی


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , ffathi50.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM